dinsdag 17 maart 2009

اعتیاد و استان ایلام

اعتیاد و استان ایلام
گزارشی از خبرنگار کردانه

اناران

با قدم زدن و نگاهی اجمالی در کوچه ها و پارک های استان ایلام، می شود به راحتی مشاهده کرد که تقریبا هیچ کوچه و پارکی نیست که از وجود فردی معتاد محروم باشد. اما متاسفانه هیچ آمار دقیقی بر تعداد این معتادین وجود ندارد و البته در صورت وجود ارقام ان ارقام بنابر خیلی از مسائل ارقامی مصلحتی خواهند بود.
اگر چه تعداد این افراد هرروز افزوده می شود و هر ماه خبر خودکشی یکی از قربانیان را میشنوید و یا می خوانید اما هنوز مسئولین این استان حتی یک مرکز ترک اعتیاد استاندارد برای معتادان راه اندازی نکرده اند ..
با پرس و جو در بین این افراد که به راحتی قابل دسترس اند، میتوان گفت که این افراد علل اصلی اعتیادشان را بیکاری، تلاش برای ایجاد یک تنوع و تفریح در زندگی، وجود فرهنگی غلط در مورد مصرف مواد مخدر، نداشتن آگاهی کافی از اثرات نا مطلوب این مواد ، عدم کنترل صحیح توسط خانواده و رابطه های نادرست دوستی میدانند.
میتوان گفت که سن شروع به اعتیاد در سنین نوجوانی و اوایل جوانی میباشد و اکثر معتادان افراد مذکر میباشند.
علت اصلی و زمینه مساعدی که اعتیاد را بریا این افراد به ارمغان آورده است ، درک نادرست افراد و برداشت اشتباه از آزادی فردی و تناقض فرهنگ موجود بین جامعه و خانواده است.
یکی از قربانیان اعتیاد م.ع در گفتگو با اناران، میگوید زمانی که دانشجو بودم بر اثر مشکلاتی که داشتم دچار فشارهای روحی شدم. مشکلات روحی و زندگی در خوابگاه دانشجوئی عامل اصلی اعتیاد خود می داند
وی می گوید خوابگاهای دانشجویی را میتوان سراغاز اعتیاد معتادین تحصیلکرده برشمرد.
در این استان بیشترین اقلام مصرفی مواد مخدر عبارتند از شیشه، کراک، تریاک و قرص های ترامادول.
جوان گرفتار دیگری که ساکن شهر مرزی مهران میباشد زمان شروع اعتیاد خود را پس از باز شدن این مرز و آغاز تردد زائراین عتبات عالیات اعلام کرده و میگوید.
یکی ار معتادین جوان می گوید: قبل از سقوط صدام و باز شدن این مرز حتی اسم خیلی از این مواد را نشنیده بودم. اما پس از آن همه نوع جنسی وارد این شهر شده و پیدا کردن این مواد به راحتی انجام میگیرد و همه نوع این مواد در دسترس هستند.
حال دراینجا این سوال مطرح می شود که در چنین شهری که سود سالانه صادرات میلیونها دلار عاید دستگاهای دولتی اعم از شهرداری، فرمانداری و... می کند، آیا برنامه ریزی برای اجرای صحیح مبارزه با مواد مخدر، فرهنگ سازی در میان جوانان، ساخت مکانهای تفریحی- ورزشی و... انتظار نمیرود؟
آیا تصمیمی جدی برای مبارزه با ورود و پخش بدون دردسر این مواد در این شهر، کم اهمیت تر از برگزاری منظم گردهمایی های سالانه راهیان نور و نمایش عکسهای جنگ و استخوان های شهدا و... میباشد؟ آیا برگزاری مراسم دعا و مجالس قران و روضه خوانی ها و بر سر و سینه خود و دیگران زدن خیلی پر اهمیت از سلامت روحی و جسمی افراد جامعه می باشد؟

zondag 1 februari 2009

حذف مجاهدین خلق از فهرست تشکلهای تروریستی اتحادیه اروپا

حذف مجاهدین خلق از فهرست تشکلهای تروریستی اتحادیه اروپا، راهگشای پناهند گی اعضای سابق مجاهدین و خواستاران جدایی از آن است


سازمان مجاهدین خلق ایران که در زمان زمامداری آقای محمد خاتمی در لیست گروههای تروریستی امریکا و اروپا قرار گرفته بود، روز دوشنبه 26 ژانوایه 2009، توسط اتحادیه اروپا، از آن فهرست حذف شد. از آنجا که قانون صریح یا دادگاه رسمی بین المللی وجود ندارد که معیار ثابت و روشنی برای قرار گرفتن در چهارچوب «تروریسم» معین کرده باشد، برخی از دول و سلطه جویان غرب نیز در این زمینه، در مقاطع مختلف، به منافع سیاسی و اقتصادی خود اقتدا می کنند. با این حال، علت یا زمینه های تصمیم اخیر اتحادیه اروپا از اهمیت برخوردار نیست، بلکه نکته حائز اهمیت آن است که حذف نام سازمان مجاهدین خلق ازفهرست تروریسم توسط اتحادیه اروپا، اکنون دست نهادهای مدافع حقوق بشر را برای کمک به آن بخش از مجاهدینی که خواستارخارج شدن از عراق و کسب پناهندگی در غرب هستند، بازتر خواهد کرد.

سازمان مجاهدین خلق ایران که حملات متعددی علیه حکومت جمهوری اسلامی انجام داده است، در حدود 3 دهه پیش به عراق گریخت و با حمایت رژیم صدام حسین، در آن کشور مستقر شد و با ایجاد یک قرارگاه نظامی، به حملات خود علیه رژیم حاکم بر ایران ادامه داد. از زمان مداخله نظامی آمریکا در عراق و سقوط رژیم بعث، سرنوشت اعضای وفادار یا جدا شدۀ مجاهدین در عراق نیز مورد بحث و مناقشه بوده است. اعضای مجاهدین که در ابتدا تحت نظر نیروهای نظامی آمریکا قرار گرفته بودند، سال گذشته به دولت عراق تحویل داده شدند.

با توجه به واگذاری کنترل «قرارگاه اشرف» به دولت عراق و اصرار رهبران احزاب شیعه یا نمایندگان آنان در نهادهای دولتی آن کشور به تعطلیلی و تخلیه آن، احتمال می رود که جان جمع کثیری از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران که هنوز به تداوم مبارزه خود با رژیم جمهوری اسلامی باور دارند، در معرض خطر قرار گیرد. آن گروه از اعضای مجاهدین نیز که وادار به بازگشت به ایران شوند، حتی اگر با خطر اعدام، زندان یا شکنجه نیز روبرو نباشند، یا باید به خدمت سازمان اطلاعات جمهوری اسلامی درآیند، و یا به عنوان شهروند درجه دو، در گوشه ای دورافتاده به زندگی در شرایطی دشوار و غیرانسانی تن دردهند.

اگر چه چندین سال از سقوط رژیم صدام حسین در عراق می گذرد، اما رهبران مجاهدین به جای راهجویی برای خارج کردن نیروهای خود از عراق، گام در مسیری نهاده اند که به نابودی چندین هزار نفر از نیروهای گرفتار شدۀ آن سازمان در عراق می انجامد. بر این مبنا، به نظر می رسد که رهبری مجاهدین، با کوفتن بر طبل «مقاومت پایگاه اشرف»؛ در واقع در صدد جلوگیری از امکان انتقال این نیروها به دنیای آزاد و هرچه محدودتر کردن احتمال افشای روابط فرقه ای آن سازمان توسط جداشدگان میباشند.

کانون دفاع از دمکراسی در ایران (هلند) که جمعی از فعالان آن را اعضای جدا شده از مجاهدین تشکیل می دهند، که خود شاهد حرکت های نادرست و غیراصولی آن سازمان بوده اند، امیدوار است که دولت های اروپایی از امروز به مجاهدینی که سالهاست در عراق و «قرارگاه اشرف» گرفتار شده اند، پناهندگی سیاسی اعطا کنند. دستیابی به امکان پناهندگی، حق تمام آنها، حتی رهبر آن تشکل، آقای مسعود رجوی نیز هست.

کانون دفاع از دمکراسی در ایران (هلند) که سالهاست که در رابطه با اعضای جدا شدۀ مجاهدین فعالیت می کند که جمهوری اسلامی را یک نظام دیکتاتوری ارزیابی کرده و حاضر به بازگشت به ایران و همکاری با رژیم یا سکوت در برابرجنایت های آن نیستند. در طول این دوران، همواره یک مشکل اساسی کمک به چنین افرادی را با بن بست مواجه می کرد؛ زیرا مقامات اروپایی، با استناد به قرار داشتن نام سازمان مجاهین خلق در فهرست تشکلهای تروریستی، تقاضای ایرانیان آزادیخواه را برای کمک به جداشدگان از مجاهدین و اعطای پناهندگی به آنان، موجه نمی دانستند. اکنون، با تغییر دیدگاه اتحادیه اروپا، این امکان ایجاد خواهد شد تا «مجاهدین اشرف» و همچنین اعضای جدا شده در خارج از این قرارگاه، بتوانند نسبت به اخذ پناهندگی از کشورهای اروپایی امیدوار باشند.

کانون دفاع از دمکراسی در ایران (هلند)، و سازمان های حامی آن، خرسندی خود را از این حرکت اتحادیه اروپا اعلام می کنند و امیدوارند که هر چه سریع تر به جداشدگانی که سالها در عراق در انتظارانتقال به کشورهای مختلف بوده اند، پاسخ مثبت داده شود تا بتوانند به کشوری امن انتقال یابند.

کانون دفاع از دمکراسی در ایران (هلند

کانون اندیشه، گقتگو و حقوق بشر در ایران (کانادا)

zondag 2 november 2008

خارج شدن فعال حقوق بشر و روزنامه نگار کرد

گفت و گو در رابطه با خارج شدن فعال حقوق بشر و روزنامه نگار کرد آقای سامان رسول پور از ایران به خاطر تهدید های وزرات اطلاعات

معرفی خودتان برای خوانندگان؟

سامان رسول پور.24 سال پیش زاده شده ام در مهاباد. روزنامه نگارم و فعال حقوق بشر.مدتی زندان بوده ام.و الان هم مدتی است در کردستان عراق هستم.

چرا در کردستان رژیم جمهوری اسلامی از فعالیت فعالان مدنی کرد بخصوص فعالان حقوق بشر می ترسد؟

اینکه می ترسد یا نمی ترسد را من دقیق نمی دانم.اما حقوق بشر را بلایی میدانند و جبهه ای می پندارند که در سالهای اخیر آزار دهنده بوده برایشان.دردسر ساز بوده.طبعا فعالان حقوق بشر را هم از این زاویه نگاه می کنند ودوستشان ندارند.حقوق بشر هم در نقش یک تاکتیک و هم در قالب استراتژی ناقضان را آزرده کرده.هم آنان که حقوق بشر ابزار بوده برایشان و هم آنان که هدفشان بوده کم و بیش نامهربانی حاکمیت را دیده اند و حاکمیت هم تردید نکرده در تحمل نکردنشان.این یک راس داستان.اما اکر بخواهیم عمیقتر برویم،حقوق بشر آشتی ناپذیر عمل کرده با ایدئولوژی حاکمیت.حرفهای آقای لاریجانی را ببینید.می گویند:حقوق بشر مال ما نیست.مال غربی هاست که بلای جان ما شده .ایشان صریح گفته اند :فعالان حقوق بشر متقلب اند...

آنها حقوق بشر را آلترناتیوی می بینند برای اسلام سیاسی یا هر روشی که خودشان دارند برای مدیریت قضایی و حقوقی و کیفری و جنبه های دیگر.اگر سنگسار نباشد و اعدام نباشد و بازداشت نباشد جمهوری اسلامی ماهیت الانش را نمی داشت.می شد یک جای بهتر.در مجموع مقصودم این است که حاکمیت بهانه زیاد دارد برای تحمل نکردن فعالان حقوق بشر.برای رد حقوق بشر و توجیه هم زیاد دارد برای نقض حقوق بشر و می دانیم موجه نیست توجیهاتشان.

دیدگاه و فکر حقوق بشری در کردستان آیا جا افتاده است؟

"جا افتادگی" شاید معیار دقیقی نباشد برای سنجش و من هم حقیقتا دقیق بررسی نکرده ام این را.اما این پرسش را می توان به چند شکل دیگر هم مطرح کرد.مثلا:جامعه نه مدرن و نه کاملا سنتی کردستان چقدر آماده بوده برای پذیرش حقوق بشرو برای احترام و اعتراف به حقوق همسر و همسایه و همشهری؟ درک و خوانش نخبگان و فعالان کرد از حقوق بشر چقدر رئال است؟یا حتی احزاب کرد تا چه حدی و تا کجا از حقوق بشر دفاع می کنند؟به اعتقاد من پاسخ مشترک هر سه پرسش این است:همه خط قرمز دارند در دفاع از حقوق بشر و اگر کمی بگردیم پیدا می کنیم معذوراتشان را از حقوق بشری بودن.همه تا یک مرحله خاصی از حقوق بشر دفاع می کنند.و این خطهای قرمز در جامعه عریانند.و جرات می خواهد اعتراف به این واقعیت.چون جمهوری اسلامی هم هست.و فورا وجودش توجیه می شود برای عده ای.پس نتیجه منطقی شاید این باشد که:حقوق بشر نهادینه نشده هنوز در جامعه ما.هر چند بی استعداد شاید نباشد جامعه برای یادگیری و هضم و نهادینه شدن آن اگر فرهنگ سازان جدی باشند و همه صبور باشند.و قبول دارم هستند کسانی که آستین بالا زده اند و در این کارند.

چرا رژیم جمهوری اسلامی اکثر فعالان مدنی کرد را به احزاب سیاسی کرد وصل می کند آیا این وقعیت دارد؟

این پرسش را چند جور می شود پاسخ داد.یکی اینکه جمهوری اسلامی جامعه مدنی پویا نمی خواهد و برای همین برخورد می کند با بانیان آن.روش برخورد هم یکی این است که آنها را پیوند بدهد به اپوزیسیون تا سریع تر و راحت تر کارش را انجام دهد.دوم اینکه هستند کسانی که فعالیت مدنی می کنند و در فکر گرایش دارند به اپوزیسیون، که این به باور من عجیب نیست و عقیده آزاد است ودر آخر هم کسانی هستند که واقعا گرایش دارند در فکر و عمل به اپوزیسیون و دلیل بازداشت و محکومیتشان هم همین است.در این مورد هم فکر می کنم برخورد سخت افزازی تنها توجیه آنانی است که آزادی عقیده را از ریشه قبول ندارند و حاضر به تحمل دیگری نیستند.وقتی دفاع از حقوق بشر بهانه ای می شود برای سرکوب،عجیب نیست که ابزاری هم باشد برای مبارزه.اینکه جامعه مدنی و مرزبندی آن با کار سیاسی چیست بحث دیگری است.در کردستان دیدگاهها نسبت به جامعه مدنی متفاوت است.گرایشات مستقلانه هم هست،غبر مستقلانه هم است.عده ای احزاب کرد را به هیچ وجه جزیی از جامعه مدنی نمی دانند و حق اعمال نظر و سازماندهی برای آنها قائل نیستند و البته عکس این هم هست.نکته ای که هست،اغراق بیش از حد دستگاه قضایی و امنیتی است و اصرار بر وصل کردن همه به اپوزیسیون.هر چند در بین بازداشت شدگان که از هر سه طیف هستند یک نقطه مشترک است:همه از دادرسی غیرعادلانه برخوردار بوده اند.

وضعیت زندانیانی اعتصابی کرد در چه حالی است؟

اخبار مرتبط با آنها را کمیته حمایت از زندانیان انجام می دهد و ما به زندانیان دسترسی نداریم.اما گفته شده که وضعیت هدایت غزالی به وخامت گراییده.و باید نگران بود.و می دانیم که درخواستهایی برای پایان اعتصاب مطرح شد.

نامه در رد اعتصاب به اسم دل سوزان حقوق بشر در بعضی از سایت پخش شد آیا شما می دانید این دلسوزان چه کسی هستند و چه هدفی را دنبال می کنند؟

امضای کسی را ندیدم پای این نامه و کسی مسئولیتش را قبول نکرده ظاهرا.برای همین من نمی شناسمشان و هدفشان را هم من نمی دانم.

در آخرین باری که در زندان بودید می توانید بگوئید که اداره اطلاعات چگونه با شما برخورد کرد؟

آخرین بار من 18 روز در بازداشت بودم.12 روز دربازداشتگاه اطلاعات ارومیه و بقیه را در مهاباد.اتهامم "تبلیغ علیه نظام" از راه انتشار مطالب مرتبط با وضعیت حقوق بشر و نیز "مصاحبه با رسانه های خارج از کشور" عنوان شد.هر چند دو روز را در سلول انفرادی بودم و اصل بازداشت هم غیر موجه بود و نقض حقوق من مدافع حقوق بشر،اما برخورد فیزیکی با من نشد ولی تهدید بود تا دلتان بخواهد.4 روز پس از اینکه با وثیقه 10 میلیونی آزاد شدم،اداره اطلاعات من را احضار کرد و در آنجا از سلام تا ختم کلام تهدید بود و خط و نشان کشیدن.و با توجه به اتهام جدیدم و محکومیت قبلیم (2 سال زندان در تبعید) بعلاوه سه ماه دیگر ،احساس کردم که منطقی تر آن است که خارج شوم از کشور و خارج شدم.

اکثر ما که سالها در خارج کشور هستیم به این اعتقاد داریم اگر کسی در ایران بتواند کم ترین کار مدنی را انجام دهد بهتر است در ایران بماند تا از کشور خارج شود آیا فکر نمی کنید پس از مدتی مثل خیلی ها در خارج کشور پاسیف شوید؟

این بدیهی است که در ایران ماندن بهتر است.اما فراموش نکنیم که انسانها امنیت هم می خواهند.و ما نداشتیم.من شخصا از 18 سالگی سلول انفرادی را تجربه کردم.در 20 سالگی تبعید شدم.بارها احضار شدم.اخیرا هم مدتی را در بازداشت بودم..دو محکومیت معلق دارم و یک حکم سنگین هم در راه بود.در چنین شرایطی قرار نیست آدمها از کسی اجازه بگیرند مثلا برای خروج.و این به معنای بازنشستگی هم نیست.من فکر نمی کنم همه دوستانی که از کشور خارج شده اند الان بی تاثیر یا منفعل هستند.افراد متخصص و کاردان و تحصیلکرده هم در این سالها تربیت شده اند.قرار نیست بازداشت و زندان مصداق فعال بودن افراد باشد و خروج از کشور هم نشان منفعل بودن.این تحلیل به باورم علمی و دقیق نیست و اگر هم بود،در قرن اخیر نیست.هر چند طبیعی است که تغییر محیط تبعاتی دارد برای فرد

چه برنامه ای برای آینده خودتان دارید ؟

به سهم خودم از هر امکاناتی برای دفاع از حقوق شهروندان ایرانی استفاده می کنم.و البته روزنامه نگاری را جدی تر از قبل پی می گیرم و در اولین فرصت تحصیلات دانشگاهیم را در رشته روزنامه نگاری دنبال می کنم.فعلا همین.

محمدرضا اسکندری برنامه ساز رادیو ژیار

zaterdag 25 oktober 2008

حکم سنگین زندان فعال حقوق بشر تائید شد

حکم سنگین زندان فعال حقوق بشر تائید شد

سازمان حقوق بشر کردستان

دادگاه تجدیدنظر انقلاب اسلامی تهران، سرانجام با تائید رای شعبه 15 دادگاه انقلاب محکومیت ده سال حبس بنیانگذار حقوق بشر کردستان را قطعی نمود.

آقای محمدصدیق کبودوند موسس سازمان حقوق بشر کردستان، مدیر مسئول و سردبیر هفته‌ نامه «پیام مردم» در اوایل تابستان سال گذشته دستگیر، و به اتهام تشکیل جمعیت مدافع حقوق بشر و دعوت از جمهوری اسلامی به پایبندی به تعهدات حقوق بشری و دفاع از حقوق بشر و افشای موارد نقض آن در گفتگو با رسانه‌های عمومی، به یازده سال حبس توأم با شکنجه محکوم گردید.

با احتساب حبس اتهام مطبوعاتی رئیس سازمان حقوق بشر کردستان میزان محکومیت قطعیت یافته ایشان در حال حاضر ده و نیم سال است. گفته می‌شود با توجه به اینکه میزان حبس آقای کبودوند بیش از ده سال است در هیچ مرجعی قابل تجدیدنظر نمی‌باشد. علاوه بر این پرونده‌هایی با اتهام‌ تشویش اذهان عمومی و تبلیغ علیه نظام برای ادامه فشار بر وی در جریان است.

دبیرخانه سازمان حقوق بشر کردستان درنظر دارد پیرو این اطلاعیه متن کامل حکم دادگاه را جهت قضاوت وجدان ‌عمومی و بررسی حقوقدانان و مدافعان حقوق بشر منتشر نماید.

سازمان حقوق بشر کردستان همچون خود آقای کبودوند و خانواده ایشان انتظاری بیش از این از دستگاه‌های امنیتی و قضایی نداشتند اما از سازمان‌ها و نهادها و مجامع و محافل حقوق بشر انتظار دارد که موقعیت آقای کبودوند را به عنوان بزرگترین زندانی وجدانی در ایران و خاورمیانه و بعنوان مدافع حقوق بشر زندانی با بالاترین میزان محکومیت حبس در جهان، برای وجدان عمومی جهانیان افشا نماید و علاوه بر این امید است که حکومت جمهوری اسلامی بعنوان بزرگترین ناقض حقوق مدافعان حقوق بشر در جهان شناخته شود.

یادآور می‌گردد آقای کبودوند طی 16 ماه گذشته تنها یک بار با خانواده و فرزندانش ملاقات دیداری داشته و در حال حاضر برغم بیماری و تشدید آن ممنوع الملاقات شده و هم اکنون در وضعیت نگران‌کننده تحمل حبس می‌نماید.

4 آبان 1387/25 اکتبر 2008

zaterdag 18 oktober 2008

برگزاری نخستين مجمع عمومی اتحاديه دمكراتيك دانشجويان كُرد در كرمانشاه

برگزاری نخستين مجمع عمومی اتحاديه دمكراتيك دانشجويان كُرد در كرمانشاه


شش ماه پس از اعلام تأسيس اتحاديه دمكراتيك دانشجويان كُرد مركز كرمانشاه، اولين مجمع عمومی اين اتحاديه در كرمانشاه برگزار گرديد. در اين مجمع كه مورخ پنج‌شنبه 25 مهر ماه 87 با حضور گروهی از فعالان دانشجويی عضو اتحاديه از دانشگاه‌های رازی، آزاد و پيام نور كرمانشاه تشكيل شد، نخست كاوه قاسمی كرمانشاهی عضو مؤسس اتحاديه دمكراتيك دانشجويان كُرد مركز كرمانشاه به ارائه‌‌ی توضيحاتی در رابطه با چگونگی تشكيل و فعاليت‌ اتحاديه از زمان تأسيس در ارديبهشت 84 تا كنون پرداخت. وی با بيان اين‌كه تمامی اقدامات لازم برای كسب مجوز از مراجع قانونی از سوی هيأت مؤسس اوليه اتحاديه صورت گرفته است گفت: تا كنون پاسخی در تائيد يا رد اين درخواست از سوی مراجع ذی‌صلاح داده نشده و طی اين سه سال اتحاديه با استفاده از ظرفيت‌های موجود در قوانين مربوطه، به صورت قانونی و نه رسمی به فعاليت خود ادامه داده است و ما همچنان منتظر اقدام لازم از سوی مراجع ذی‌صلاح در صدور مجوز رسمی برای فعاليت اتحاديه در دانشگاه‌های ايران هستيم.

كاوه كرمانشاهی با قرائت منشور 12 گانه‌ی اتحاديه دمكراتيك دانشجويان كُرد، مهم‌‌ترين هدف اتحاديه را ايجاد هماهنگی و متشكل ساختن فعالان دانشجويی كُرد در دانشگاه‌های ايران در راستای عمل به مواد اين منشور دانست و افزود: از مهم‌ترين دستاوردهای اتحاديه طی سه سال فعاليتش می‌توان به ايجاد انگيزه در بين دانشجويان كُرد برای فعاليت در دانشگاه‌ها و نيز اعتماد سازی در بين نيروهای دانشجويی سراسری اشاره كرد كه تبلور اين دو را می‌توان در برگزاری مشترك مراسم 16 آذر سال پيش به همراه بزرگ‌ترين تشكل دانشجويی ايران يعنی دفتر تحكيم وحدت در دانشگاه تهران كه با حضور گسترده و مؤثر دانشجويان كُرد همراه بود مشاهده نمود.

در ادامه مسعود كرمی از اعضای مؤسس اتحاديه دمكراتيك دانشجويان كرد مركز كرمانشاه با تبين جايگاه اتحاديه به عنوان نهادی مدنی كه حد فاصل حاكميت و مردم محسوب می‌گردد، كاركرد اصلی اتحاديه را نه حضور در عرصه‌ی سياست و تلاش جهت ورود به قدرت بلكه تقويت جامعه‌ی مدنی، حركت به سوی دمكراسی و توانمندسازی دانشجويان كُرد برای مشاركت فعال و مؤثر در جامعه و به ويژه عرصه‌ی دانشگاه‌ دانست. وی حركت در چهارچوب قانون و التزام به به‌كارگيری ادبيات آشتی و روش‌های مدنی در بيان ديدگاه‌ها و انجام فعاليت‌ها را از اصول اساسی فعاليت اتحاديه عنوان كرد كه هم در منشور و هم در اساسنامه بر آن‌ تأكيد شده است.

مسعود كرمی با اشاره به ايجاد تغييراتی در آئين‌نامه‌ی اتحاديه دمكراتيك دانشجويان كُرد مركز كرمانشاه، انجام اين تغييرات را با در نظر گرفتن سيستم كنفدرال اتحاديه دانست كه هر مركز می‌تواند بنا بر شرايط ويژه دانشگاه‌های ‌آن استان تغييراتی را در آئين‌نامه‌ به وجود آورد. وی در پايان بر تقويت كميته‌ی زبان و ادبيات كُردی در اتحاديه‌ی كرمانشاه با در نظر گرفتن بحران هويتی موجود در اين شهر و استان كه نمود آن در بين قشر دانشجو نيز عيان است تأكيد كرد.

وهاب دوستی ديگر عضو مؤسس اتحاديه دمكراتيك دانشجويان كُرد مركز كرمانشاه نيز با بيان اين‌كه جنبش دانشجويی در تمامی كشورها به عنوان جنبشی پيشرو شناخته می‌شود، گفت: جنبش دانشجويی علاوه بر مطالبات صنفی خود بنا بر خواستگاه فعالان آن كه از بطن جامعه و از ميان وابستگان به گروه‌ها و طبقه‌های مختلف اجتماعی هستند بايد به عنوان تريبونی برای بيان خواست‌های مردم جامعه‌ی خويش نيز عمل ‌نمايد.

در ادامه‌ی اين نشست بحث‌های ديگری در پيوند با جنبش دانشجويی و اتحاديه دمكراتيك دانشجويان كُرد از سوی شركت كنندگان مطرح گرديد. از آن جمله، مسئله‌ی عدم حضور مؤثر دختران دانشجو كه اكثريت پذيرفته ‌شدگان دانشگاه را نيز تشكيل می‌دهند در غالب تشكل‌های دانشجويی و از جمله اتحاديه مورد بحث قرار گرفت و بر لزوم جذب نيروهايی از ميان دانشجويان دختر برای حضور فعال در اتحاديه تأكيد گرديد و اضافه شدن كميته‌ای به چارت اتحاديه به نام كميته‌ی زنان مورد تصويب مجمع قرار گرفت و ابراز اميدواری شد تا با حضور فعال دختران دانشجو در اتحاديه فعاليت اين كميته از حالت بالقوه به بالفعل درآيد.

اولين مجمع عمومی اتحاديه دمكراتيك دانشجويان كُرد ـ مركز كرمانشاه با برگزاری انتخابات برای تعيين اعضای اصلی و علی‌البدل شورای هماهنگی اتحاديه در كرمانشاه پايان يافت و طی آن بهنام دبيريان، رحمان سبززاده، شهاب عبدالهی، كيوان كمانگر، محسن ياوری، مسعود كرمی و يزدان معمر به عنوان اعضای اصلی، حامد شيرزادی و وهاب غلامی به عنوان اعضای علی‌البدل و كاوه قاسمی كرمانشاهی نيز به عنوان بازرس از سوی مجمع عمومی برای مدت يك سال انتخاب شدند. همچنين در پايان مجمع با رأی اعضای شورای هماهنگی مسعود كرمی به عنوان دبير اتحاديه كرمانشاه تعيين گرديد.

vrijdag 17 oktober 2008

در خواست برای آزادی بدون قید و شرط حسن سرداری نویسنده و محقق کرد

خبری از زندان ارومیه ایران

همین امروز تاریخ 17 اکتبر 2008، ساعت هشت صبح به وقت اروپا از ایران به منزل من تلفن کردند و خبری را گفتند، مبنی بر اینکه دو نویسنده (روزنامه نگار و محقق کرد) بنامهای خالد احمدیان اهل پسوه نزدیک پیرانشهر و حسن سرداری اهل کرمانشاه که در تاریخ 16 بهمن 1386 بدون هیچگونه جرمی و به اتهام انتقاد در نوشته هایشان دستگیر شده بودند، در زندان ارومیه بند 12 زندانی شده اند. بعداز دوندگی های زیاد خانواده های خالد احمدیان توانست اند با وثیقه گذاشتن خانه ای به ارزش 150 میلیون تومان اورا در تاریخ سوم خرداد 1387 از زندان آزاد کنند. اما خانواده و فامیل حسن سرداری قادر نشده اند که ایشان را از زندان آزاد کنند. چون وثیقه سنگین تعیین شده برای آزادی او را نداشته اند. اکنون حسن سرداری محقق در امور مذاهب در ایران و نویسنده کرمانشاهی تو سط دوستش که از زندان آزاد شده است به سازمانهای حقوق بشر بین المللی روی آورده است که جمهوری اسلامی و بویژه شعبه 2 دادسرای نظامی سپاه را در ارومیه را زیر فشار اخلاقی و انسانی بگذارند که ایشان را بدون وثیقه سنگین از زندان آزاد کنند. ایشان هیچ گناهی ندارد و به هیچ جرمی جز انتقاد از رژیم، متهم نیست. چرا اورا بیش از هشت ماه در زندان نگهداشته اند، سئوالی است.

ما از همه نیروهای مترقی جهان در خواست می کنیم که برای آزادی بدون قید و شرط حسن سرداری نویسنده و محقق کرد که بیگناه هشت ما است در زندان بسر می برد، اقدامات لازم را انجام دهند و از رژیم دلایل دستگیری این زندانی را بخواهند. حسن سرداری در کرمانشاه به محقق در امور مذاهب و نویسنده شهرت دارد و تا زمان دستگیری در چار چوب قانون جمهوری اسلامی حرکت کرده است. مقالات خالد احمدیان نیز در روزنامه های اینترنتی مانند سیروان، روژهلات، پیام کردستان و حتا روزنامه های داخل ایران منتشر می شده. تاز اینها بعد از آزادی باید بجرم دفاع از آزادی بیان و قلم محاکمه هم بشوند و اکنون خالد احمدیان در انتظار دادگاه است.

هایدلبرگ آلمان فدرال 17 اکتبر 2008 دکتر گلمراد مرادی