zondag 2 november 2008

خارج شدن فعال حقوق بشر و روزنامه نگار کرد

گفت و گو در رابطه با خارج شدن فعال حقوق بشر و روزنامه نگار کرد آقای سامان رسول پور از ایران به خاطر تهدید های وزرات اطلاعات

معرفی خودتان برای خوانندگان؟

سامان رسول پور.24 سال پیش زاده شده ام در مهاباد. روزنامه نگارم و فعال حقوق بشر.مدتی زندان بوده ام.و الان هم مدتی است در کردستان عراق هستم.

چرا در کردستان رژیم جمهوری اسلامی از فعالیت فعالان مدنی کرد بخصوص فعالان حقوق بشر می ترسد؟

اینکه می ترسد یا نمی ترسد را من دقیق نمی دانم.اما حقوق بشر را بلایی میدانند و جبهه ای می پندارند که در سالهای اخیر آزار دهنده بوده برایشان.دردسر ساز بوده.طبعا فعالان حقوق بشر را هم از این زاویه نگاه می کنند ودوستشان ندارند.حقوق بشر هم در نقش یک تاکتیک و هم در قالب استراتژی ناقضان را آزرده کرده.هم آنان که حقوق بشر ابزار بوده برایشان و هم آنان که هدفشان بوده کم و بیش نامهربانی حاکمیت را دیده اند و حاکمیت هم تردید نکرده در تحمل نکردنشان.این یک راس داستان.اما اکر بخواهیم عمیقتر برویم،حقوق بشر آشتی ناپذیر عمل کرده با ایدئولوژی حاکمیت.حرفهای آقای لاریجانی را ببینید.می گویند:حقوق بشر مال ما نیست.مال غربی هاست که بلای جان ما شده .ایشان صریح گفته اند :فعالان حقوق بشر متقلب اند...

آنها حقوق بشر را آلترناتیوی می بینند برای اسلام سیاسی یا هر روشی که خودشان دارند برای مدیریت قضایی و حقوقی و کیفری و جنبه های دیگر.اگر سنگسار نباشد و اعدام نباشد و بازداشت نباشد جمهوری اسلامی ماهیت الانش را نمی داشت.می شد یک جای بهتر.در مجموع مقصودم این است که حاکمیت بهانه زیاد دارد برای تحمل نکردن فعالان حقوق بشر.برای رد حقوق بشر و توجیه هم زیاد دارد برای نقض حقوق بشر و می دانیم موجه نیست توجیهاتشان.

دیدگاه و فکر حقوق بشری در کردستان آیا جا افتاده است؟

"جا افتادگی" شاید معیار دقیقی نباشد برای سنجش و من هم حقیقتا دقیق بررسی نکرده ام این را.اما این پرسش را می توان به چند شکل دیگر هم مطرح کرد.مثلا:جامعه نه مدرن و نه کاملا سنتی کردستان چقدر آماده بوده برای پذیرش حقوق بشرو برای احترام و اعتراف به حقوق همسر و همسایه و همشهری؟ درک و خوانش نخبگان و فعالان کرد از حقوق بشر چقدر رئال است؟یا حتی احزاب کرد تا چه حدی و تا کجا از حقوق بشر دفاع می کنند؟به اعتقاد من پاسخ مشترک هر سه پرسش این است:همه خط قرمز دارند در دفاع از حقوق بشر و اگر کمی بگردیم پیدا می کنیم معذوراتشان را از حقوق بشری بودن.همه تا یک مرحله خاصی از حقوق بشر دفاع می کنند.و این خطهای قرمز در جامعه عریانند.و جرات می خواهد اعتراف به این واقعیت.چون جمهوری اسلامی هم هست.و فورا وجودش توجیه می شود برای عده ای.پس نتیجه منطقی شاید این باشد که:حقوق بشر نهادینه نشده هنوز در جامعه ما.هر چند بی استعداد شاید نباشد جامعه برای یادگیری و هضم و نهادینه شدن آن اگر فرهنگ سازان جدی باشند و همه صبور باشند.و قبول دارم هستند کسانی که آستین بالا زده اند و در این کارند.

چرا رژیم جمهوری اسلامی اکثر فعالان مدنی کرد را به احزاب سیاسی کرد وصل می کند آیا این وقعیت دارد؟

این پرسش را چند جور می شود پاسخ داد.یکی اینکه جمهوری اسلامی جامعه مدنی پویا نمی خواهد و برای همین برخورد می کند با بانیان آن.روش برخورد هم یکی این است که آنها را پیوند بدهد به اپوزیسیون تا سریع تر و راحت تر کارش را انجام دهد.دوم اینکه هستند کسانی که فعالیت مدنی می کنند و در فکر گرایش دارند به اپوزیسیون، که این به باور من عجیب نیست و عقیده آزاد است ودر آخر هم کسانی هستند که واقعا گرایش دارند در فکر و عمل به اپوزیسیون و دلیل بازداشت و محکومیتشان هم همین است.در این مورد هم فکر می کنم برخورد سخت افزازی تنها توجیه آنانی است که آزادی عقیده را از ریشه قبول ندارند و حاضر به تحمل دیگری نیستند.وقتی دفاع از حقوق بشر بهانه ای می شود برای سرکوب،عجیب نیست که ابزاری هم باشد برای مبارزه.اینکه جامعه مدنی و مرزبندی آن با کار سیاسی چیست بحث دیگری است.در کردستان دیدگاهها نسبت به جامعه مدنی متفاوت است.گرایشات مستقلانه هم هست،غبر مستقلانه هم است.عده ای احزاب کرد را به هیچ وجه جزیی از جامعه مدنی نمی دانند و حق اعمال نظر و سازماندهی برای آنها قائل نیستند و البته عکس این هم هست.نکته ای که هست،اغراق بیش از حد دستگاه قضایی و امنیتی است و اصرار بر وصل کردن همه به اپوزیسیون.هر چند در بین بازداشت شدگان که از هر سه طیف هستند یک نقطه مشترک است:همه از دادرسی غیرعادلانه برخوردار بوده اند.

وضعیت زندانیانی اعتصابی کرد در چه حالی است؟

اخبار مرتبط با آنها را کمیته حمایت از زندانیان انجام می دهد و ما به زندانیان دسترسی نداریم.اما گفته شده که وضعیت هدایت غزالی به وخامت گراییده.و باید نگران بود.و می دانیم که درخواستهایی برای پایان اعتصاب مطرح شد.

نامه در رد اعتصاب به اسم دل سوزان حقوق بشر در بعضی از سایت پخش شد آیا شما می دانید این دلسوزان چه کسی هستند و چه هدفی را دنبال می کنند؟

امضای کسی را ندیدم پای این نامه و کسی مسئولیتش را قبول نکرده ظاهرا.برای همین من نمی شناسمشان و هدفشان را هم من نمی دانم.

در آخرین باری که در زندان بودید می توانید بگوئید که اداره اطلاعات چگونه با شما برخورد کرد؟

آخرین بار من 18 روز در بازداشت بودم.12 روز دربازداشتگاه اطلاعات ارومیه و بقیه را در مهاباد.اتهامم "تبلیغ علیه نظام" از راه انتشار مطالب مرتبط با وضعیت حقوق بشر و نیز "مصاحبه با رسانه های خارج از کشور" عنوان شد.هر چند دو روز را در سلول انفرادی بودم و اصل بازداشت هم غیر موجه بود و نقض حقوق من مدافع حقوق بشر،اما برخورد فیزیکی با من نشد ولی تهدید بود تا دلتان بخواهد.4 روز پس از اینکه با وثیقه 10 میلیونی آزاد شدم،اداره اطلاعات من را احضار کرد و در آنجا از سلام تا ختم کلام تهدید بود و خط و نشان کشیدن.و با توجه به اتهام جدیدم و محکومیت قبلیم (2 سال زندان در تبعید) بعلاوه سه ماه دیگر ،احساس کردم که منطقی تر آن است که خارج شوم از کشور و خارج شدم.

اکثر ما که سالها در خارج کشور هستیم به این اعتقاد داریم اگر کسی در ایران بتواند کم ترین کار مدنی را انجام دهد بهتر است در ایران بماند تا از کشور خارج شود آیا فکر نمی کنید پس از مدتی مثل خیلی ها در خارج کشور پاسیف شوید؟

این بدیهی است که در ایران ماندن بهتر است.اما فراموش نکنیم که انسانها امنیت هم می خواهند.و ما نداشتیم.من شخصا از 18 سالگی سلول انفرادی را تجربه کردم.در 20 سالگی تبعید شدم.بارها احضار شدم.اخیرا هم مدتی را در بازداشت بودم..دو محکومیت معلق دارم و یک حکم سنگین هم در راه بود.در چنین شرایطی قرار نیست آدمها از کسی اجازه بگیرند مثلا برای خروج.و این به معنای بازنشستگی هم نیست.من فکر نمی کنم همه دوستانی که از کشور خارج شده اند الان بی تاثیر یا منفعل هستند.افراد متخصص و کاردان و تحصیلکرده هم در این سالها تربیت شده اند.قرار نیست بازداشت و زندان مصداق فعال بودن افراد باشد و خروج از کشور هم نشان منفعل بودن.این تحلیل به باورم علمی و دقیق نیست و اگر هم بود،در قرن اخیر نیست.هر چند طبیعی است که تغییر محیط تبعاتی دارد برای فرد

چه برنامه ای برای آینده خودتان دارید ؟

به سهم خودم از هر امکاناتی برای دفاع از حقوق شهروندان ایرانی استفاده می کنم.و البته روزنامه نگاری را جدی تر از قبل پی می گیرم و در اولین فرصت تحصیلات دانشگاهیم را در رشته روزنامه نگاری دنبال می کنم.فعلا همین.

محمدرضا اسکندری برنامه ساز رادیو ژیار