zondag 17 februari 2008

خانه منتظران مرگ


هفتاد و هفت ساله باکره در راه بازگشت از خانه منتظران مرگ

پشت میز کارم نشسته بودم .نگاهی به ساعت مچیم انداختم، ساعت حدودهای 2 بعداز ظهر بود. ساعت 3 بعد از ظهر با یکی از خانواده مددجو قرار ملاقات داشتم. پالتوم را پوشیدم، کیفم را برداشتم و به سمت ایستگاه ترام به راه افتادم
هوا خیلی سرد بود و باد هم می وزید. سردی باد مثل شلاق بر روی گونه های انسان فرود می آمد. درحال قدم زدنن منتظر آمدن ترام بودم که صدای گرم و دلنشین پیرزنی مرا از عالم خود بدر کرد. او داری سیمای خوشگل و چشمان نافذی بود
گفت هوا خیلی سرد است
گفتم درست است.امروز هوا خیلی سرد است اما آفتاب می درخشد و خدا راشکر می کنم که نه باران و نه برف می بارد
سپس ادامه داد و گفت میدانی من الان از خانه منتظران مرگ می آیم
گفتم چرا؟
گفت دوستم آخرین لحظات زندگیش را در آنجا سپری می کند
در هلند وقتی فرد دیگر قابل معالجه نیست، خودش درخواست می کند تا به مرکزی بنام خانه منتظران مرگ فرستاده شود تا آخرین لحظات زندگیش را در کمال آرامش سپری کند. این مراکز در همه شهرها وجود دارد تا هر فرد به شهری که در آنجا متولد شده و یا خاطرات زیبائی از آنجا دارد برود و آخرین لحظات را با آرامش مطلق سپری کند
پرسیدم دوست شما چند سال دارد؟
گفت 83 سال، البته من هم 75 سال دارم. اگر من مریض بشوم هیچ کسی را ندارم تا از من سرپرستی کند. منظورم فامیل و اقوام است
این دوستم که الان در خانه منتظران مرگ آرمیده است من مراقبش بودم. من دو بار به پلیس و یکبار هم به آمبولانس زنگ زدم بعد از سه بار زنگ زدن آمبولانس آمد و او رابه بیمارستان انتقال دادند. سپس ادامه داد مادرم 18 بچه زائید من وقتی 3 ساله بودم، پدرم زندگی را بدرود گفت. گفتم، خواهر، برادر و فامیل نداری؟
گفت من از همه جوانتر بودم . همگی آنان دارفانی را وداع کرده اند
گفتم مگر ازدواج نکردی؟
کفت خیر من هرگز ازدواج نکرده ام
گفتم کمال بی ادبی است آیا رابطه عاشقانه و یا سکسی هم داشته اید
گفت خیر من هنوز باکره هستم
نگاهی به صورتش انداختم با اینکه بیش از 75 سال از سن او گذشته بود باز هم در این سن بسیار جذاب و خوشگل بود
پرسیدم تو با این همه زیبایی چطور ازدواج نکردی
گفت کسی را که دل مرا برباید پیدا نشد و حال دیگر دیر است
سپس ازمن پرسید، شما ازدواج کردی ؟
گفتم آری
و او ادمه داد بچه هم داری؟
گفتم من 3 بچه دارم
با چشمان نافدش نگاهم کرد، نگاهی پر معنی به من انداخت و اندکی مکس کرد. می خواست چیزی بگویید که ترام سر رسید و صحبت ما ناتمام ماند
چند روزی از این ماجرا می گذرد اما نمی دانم چرا چهره زیبا و معصوم این پیرزن را نمی توانم فراموش کنم. دوست دارم یکبار دیگر ببینمش و پای صحبت های گرم و دلنشین او بنشینم
ایا فکر می کنی که در هلند سرزمین رفاه و آسایش هم کسانی پیدا شوند که در انتظار جرعه ای محبت و یا نوازش و دلجویی باشند. متاسفانه با ید بگوییم که درصد چنین افرادی زیاد است و هر روز هم بر تعدادشان افزوده می شود

طاهره خرمی
هلند فوریه 2008

donderdag 14 februari 2008


ایلام فردا با روز عشق شروع کرده ایم

این روز بر تمام مردم ایلام مبارک باد
مجاهدین به روز ( ر ) وساعت ( س ) نزدیک ونزدیکتر می شوند

آغاز شمارش معکوس برای رجوی ازسقوط دیکتاتوری صدام شروع شده. و روز به روز ریا کاران رجوی سنگر هایشان رایکی پس از دیگری از دست داده. وحالا ستاد فرماندهی رجوی دراشرف به لرزه افتاده است. ومی رود تا آخرین خشت اجباری او تسخیرونابود شود . وجوانان به بند کشیده شده رها شوند . وشکنجه گران وعاملان فشاردراشرف به دست عدالت سپرده شوند . پس بی دلیل نبود که رجوی جان خودش رابرداشت وفرار کرد ومخفی شده . درواقع اوقبل از هرکس شروع شمارش معکوس .وبوقها وچراغ های هشداری قرمز برای سازمانش رادیده و فهمیده بود . اما او به خیال احمقانه خودش . تصمیم داشت این شمارش معکوس را به عقب انداخته .یا سرعتش را کم کرده تا فروپاشی به تاخیر بیفتد .تا شاید دری به تخته ای خرده ودرفضای به هم ریخته منطقه. تکه حمایتی. یا نیمچه شکافی برای ادامه حیاط ننگینش پیدا شود . دراین راستا ماموران شکنجه گر او. ازهیچ تلاشی کوتاهی نکردند. برای بسیاری دم تکان دادند. مردانشان دربرابر لرد ها دامن پوشیدند .فرماندهان اشرف دراستقبال از میهمانان خارجی رخصیدند. و مریم هم مثل ستارگان هالیود لباس پوشید . آرایش کرد . ودرجلسات ومیهمانیها. ودر مقابل دوربین ها عشوه ریخت وبا گریم خنده دندانهایش را نشان داد. ویا چه بریز و بپاش ها با سرو کباب و مرغ و انواع خورشت ها. برای شیوخ عراقی کردند . وچقدر پولها ی عجیب غریب خرج کردند. تا مورد قبول طرفهای خارجی قرار بگیرند.به قول پدرخوانده مافیائی شان مسعود. یک انقلابی(یک دجال) شکست ها راباید به پیروزی تبدیل کند. البته طبیعی است برای کسانی که یک عمر زیر بال وپر صدام پناه گرفته وازهمه بلا یا جان به دربرده بودند . و حالا که سید الرئیس تمام شده است .باید به دنبال سید الرئیس دیگر باشند تا خودشان را به آنها قلاب کنند . اگر هم مریم به زبان فرانسه یا انگلیسی صحبت کند بیشتر دل خواهد برد به شرط اینکه خنده از یادش نرود . این همان رجوی است که می گفت.کس نخوارد پشت من.
مراحل و فاکت های شمارش معکوس رجوی ازنگاه من به شرح زیر شروع شده است .
1 . سقوط اصلی ترین وجدی ترین حامی مجاهدین .یعنی صدام دیکتاتور عراق.ودادگاهی واعدام اوبعنوان جنایت علیه مردم عراق .همه بیاد داریم که رجوی قبل ازحمله امریکا به عراق می گفت. امریکا توان حمله زمینی به ارتش صاحب خانه را ندارد. فدائیان صدام دریکانهای ویژه سازماندهی شده اند وبه خوبی جنگ شهری را می دانند. همینطورموشک های الحسین والعباس به طرف اسرائیل آماده پرتاب می باشند . افکار عمومی دنیا برعلیه دولت امریکا است .وکشورهای دوست ایالت متحده اورا دراین جنگ احتمالی همراهی نخواهند کرد.اما دیدیم کمتر از یک ماه بغداد سقوط کرد. تمام سران حزب بعث فرارکرده ومخفی شدند. یکی یکی اعضای حزب بعث دستگیر شدند. ودست آخر صدام دیکتاتورمردم عراق. که یک دستی دررژه های فدائیان صدام تفگ شلیک می کرد وشمشیر به دست می گرفت ودور سرمی چرخاند .ازسوراخی مثل لانه روباه بیرون کشیده شد.
2 . فراربزرگ وعقب نشینی مریم به میان تودها .البته تودهای شانزلیزه. درجلسات ونشست های مسعود برای روحیه دادن به نیروهای دلسرد شده از تحلیل های مسعود .اومی گفت فرماندهی عملیات فروغ جاویدان دو را به مریم سپرده ام تا فتح تهران را تضمین شده بدانم .وبعد دجالانه وریاکارانه خودش رامثل پیامبر جا می زدومریم رامثل علی که درب خیبر رااز جا کند. وکار غیر ممکن را ممکن ساخت . اما چیزی از سقوط صدام نگذشته بود که خبر دستگیری مریم درفرانسه بسرعت نور. درکانالهای محفلی نیروها پیچیده شد. سپس مسئولین سانسورمجبور شدند خبر را دربولتن های داخلی چاپ کنند. همه با تمسخر ازهم سوال می کردند .مگر خواهر مریم اونجا است .کی رفت فرانسه .اون که درنشست توجیهی عملیاتی درقرار گاه بود .مگر قرار نشد فرماندهی عملیات فروغ جاویدان دو برعهده اوباشد پس چی شد. اگراوقبل ازشروع جنگ به فرانسه رفته .پس توجیه عملیات سرنگونی قبل از شروع جنگ کشک بوده است .
3 . غیبت ناگهانی رجوی. وپناه بردن اوبه اردون . یکی ازجنایت کاران مخفی شده که می دانست درنبود صدام. تحت پیگرد قضائی قرارخواهد گرفته وبه جرم همدستی با استخبارات ومخابرات وگارد ریاست جمهوری صدام .درکشتارمردم کرد وپیشمرگان اتحاد میهنی کردستان عراق قرار خواهد گرفت مسعود رجوی بود . به گفته رجوی درجنگ کویت وحمله امریکا به ارتش صدام برای بیرون راندن از کویت . به تشخیص مسئولین حفاظت رهبری . قرار شد مسعود به اردون منتقل شود .ولی چون بوش پدربه پیشروی خودش به داخل خاک عراق را ادامه نداد وصدام سرنگون نشد .این تصمیم لازم دیده نشده واجراء نگردید. اما بعد از گذشت ده سال وحمله بوش پسربه عراق. این طرح به اجراء گذاشته شد.واوخاک عراق را که دیگر برای خودش ناامن می دید. باطرحی ازقبل آماده شده ترک کرد. به گفته داریوش .... شب بعد ازسقوط بغداد. یکی ازحفاظت های مسعود .درسراه سیطره نزدیک قرارگاه که یک چفیه به سر انداخته بود را می بیند که نگران وحراسان به سراغ خودروی آنها می آید ومی پرسد شما برای حفاظت آمده اید . اودرجواب می گوید نه .سپس درداخل خودروی تاکسی که آن فرد ازطرف آن به سمت خودروی گشت داریوش آمده بود .مردی را می بیند که درلباس عرب ها چفیه برسرانداخته که شبیه مسعود بوده است . به هر حال اوازعراق فرار کرد. وبی گناهانی را که خود قربانی تروریزم رجوی هستند را دم تیغ گذاشت ورفت .
4 . محاصره شدید و کامل نیروهای مستقر در اشرف درسه حلقه حفاظتی .توسط ارتش امریکا.چند هفته بعد از سقوط صد ام .نماینده ای ازارتش امریکا به اشرف مراجعه می کند وازسازمان می خواهد تمام نیروها را دراشرف متمرکز کنند . مژگان پارسائی دستور باز گشت به اشرف را صادر می کند .پس از بازگشت نیروها ی پراکنده به اشرف سه حلقه حفاظتی شدید توسط ارتش امریکا به دور اشرف زده می شود .حلقه اول نیروهای پیاده نظام با اتیکت یو اس مورین . حلقه دوم نیروهای مکانیزه وسوارنظام با جیپ های زرهپوش هامر . وحلقه سوم تانک ها وزرهی های پیشرفته با حمایت هوای هلی کوپتر وبمب افکن ها . برقرار می شود .ودرنهایت قفل دروازهای اضلاع مختلف اشرف توسط امریکا ئیان عوض می شو د تا کسی امکان خروج نداشته باشد.
5 . خلع سلاح ارتش آزادیبخش . فشرده شدن خرخره رجوی توسط ارتش امریکا .در کوتاه مددتی بعد از محاصره اشرف .ارتش امریکا دستور می یابد مجاهدین را خلع سلاح کند . یک روز صبح یک ستون از تانکها ونفربرها وجیپ ها ونیروهای پیاده نظام وارد اشرف می شوند .بعد از عبور ازخیابان 600 به محل ساختمان ستاد که با خاریز های بلند حفاظت می شدند وارد می شوند. فرماندهی نیروهای امریکا بر عهد جنران ریموند ادی ارنومی باشد.متن کتبی دستورارتش امریکا را روی میز مژگان می گذارد . دستور از طرف ارتش امریکا. بدون مقاومت تسلیم شده وسلاههایتان را تحویل دهید .قرارگاه شما درمحاصره نیروهای زمینی وهوائی ما است . دیدبانهای برج های اضلاع قراگاه با اتاق عملیات قرارگاه تماس گرفته وگزارش می دهند . نیروهای ارتش امریکا به طرف قرارگاه مواضع جنگی گرفته اند .جنرال می گوید اگر تسلیم نشوید . به محض خروج ما ازقرارگاه از زمین وهوابه شما حمله خواهد شد. همزمان با این مذاکره جنگنده ها وبمب افکن های امریکا اقدام به شیرجه ومانور برروی قرار گاه اشرف را انجام می هند تا جدیدت موضوع را به سران مجاهدین تفهیم کنند. سران مجاهدین درهمان جلسه اول تسلیم شدن رامی پذیرند .ولی برای درامان ماندن درمقابل مخالفین خودشان درعراق .از امریکا تضمین امنیتی می خواهند . پاسخ این موضوع از واشنگتن سه روز طول می کشد. وسپس با پذیرفتن حفاظت مجاهدین توسط ارتش امریکا دربرابر هر تهدید خارجی .مجاهدین سلاح ها را تحویل می دهند. درروز سوم مسعود به نیروها پیام می فرسد . بین سلاح وصاحب سلاح .من صاحب سلاح را انتخاب کردم .چون می شود بعدا سلاح تهیه کرد. ولی دیگر من نمی توانم صاحب سلاح بدست بیاورم . اوهمینطور درخیشتن داری نیروها ازعدم تحویل سلاح می گوید .سلاح که چیزی نیست اگر لازم باشد. به فرماندهانتان گفتم با پوشیدن دامن به پای میز مذاکر با امریکائیان بروید.
6 . سرشماری وگرفتن اثر انگشت و( دی ان ای ) تک تک نفرات .وبایگانی آنها درمراکزی که مجاهدین راتروریست وخطرناک می دانند. اقدام بعد ازخلع سلاح مجاهدین .گرفتن آمار نیروها می باشد . دریک ملاقات این موضوع به سران مجاهدین ابلاغ می شود. وقرار می شود به تک تک نیروها بعد از سرشماری وگرفتن اثر انگشت .کارت عکس دارصادر شود. این موضوع درسالن اجتماعات اشرف انجام می گیرد. ونیروها یکان به یکان برای گرفتن عکس واثر انگشت به نزد امریکائیان می روند . آمار مجاهدین درعراق توسط وزارت خارجه امریکا با 3800 نفرثبت واعلام می گردد . ازاین پس دیگر کسی حق خروج از قرارگاه اشرف را نمی یابد. البته قبل ازاتمام آمار گیری مجاهدین تعدادی را به تشخیص خودشان به صورت مخفی از اشرف فراری می دهند .
7 . گزارش دیدبان حقوق بشرازندانی وشکنجه کردن وگرفتن اعترافات اجباری توسط سران مجاهدین ازناراضیان اشرف. به شهادت وگزارش تعدادی از نجات یافتگان از اشرف .مقردیدبان حقوق بشر گزارشی را تنظیم ومنتشر می کند. که نشان ازوجود سرکوب نیروها درداخل تشکیلاتی رجوی را مورد اعتراض قرار می دهد. دراین گزارش همچنین اشارع می شود به فردی بنام یاسر عزتی که درزیر سن قانونی وبافریب دیدار از اشرف وپدرش. به اشرف منتقل می شود . اما وقتی اوتصمیم به بازگشت به کشور محل اقامت خودش آلمان را می گیرد .سازمان از تصمیم اومخالفت کرده واورا مجبور به باقی ماند درمناسبات می کنند .سپس وقتی با تصمیم جدی اوبرای خروج از اشرف را می بینند .اورا مورد ضرب وشتم قرار داده ومارک های چون مامور رژیم ایران به اومی زنند .درگزارش دیدبان حقوق بشر همچنین به بودن زندان وشکنجه درقرارگاه اشرف اشارع شده .و این عمل تشکیلات مجاهدین رامغایر با موازین حقوق بشر دانسته وبه سران مجاهدین اعتراض میشود.
8 . اسکان دادن ناراضیان اشرف درکمپ تیف .توسط ارتش امریکا .ضربه بزرگ دیگردر سرعت بخشیدن به فروپاشی اشرف. بعد ازگذشت چند ماه ازسقوط صدام . بسیاری از نارضیان سازمان که به اجبار درتشکیلات نگه داشته می شدند. به طرف مقر های ارتش امریکا فرارکرده وبه آنها پناه می برند. ارتش امریکا وقتی با تعداد زیادی از این نیروها مواجه می شوند .تصمیم می گیرند درضلع شمالی اشرف کمپ کوچکی را راه بیندازند وبه این افراد گریخته پناه بدهند. بعد از رسیدن خبر راه اندازی چنین کمپی توسط ارتش امریکا به درون مناسبات .بسیاری از نیروها به اعتراض ودرگیر شدن با عاملان فشار وسرکوب در سازمان گسترش داده و به کمپ تیف منتقل شده یا فرار می کنند .این کمپ کوچک دیگر گنجایش تعداد زیاد این افراد را نداشته . وفرماندهان امریکا تصمیم می گیرند کمپ را بزرگتر کرده تا بتوانند به جداشدگان اسکان بدهند . البته شرایط کمپ با امکانات کم اصلا مناسب وکافی نبوده. ولی با این وجود ناراضیان تشکیلات اجباری رجوی . گروه گروه به این کمپ پناه می برند. وهرکدام از نفرات جداشده ونجات یافته پرده ازجنایات تشکیلات اجباری رجوی برمی دارند . وچهره واقعی رهبری سازمان را دربرابر چشم مردم دنیا به نمایش می گذارند. مجاهدین هم به سیاق ثابت وشناخته شده .به همه مارک خائن ومزدور رژیم می رنند. حرفهای که مجاهدین را درافکار عمومی بصورت دیکتاتوران خودخواه نشان می دهند .
9 . سرازیر شدن خانوادها به اشرف برای رها کردن فرزندانشان ازچنگال مریم وشورای رهبری در اشرف. بعد ازسقوط صدام .امکان مسافرت به عراق برای ایرانیان بخصوص خانواده گانی که بعضا بیش از بیست سال از فرزندانشان بی اطلاع بودند امکانپذیر میشود. خانوادها بعضا به صورت انفرادی وعبور از کوهها ی مرزی خودشان رابه درب اشرف می رسانند وخواهان کسب خبر ودیدار از فرزندانشان میشوند. سران مجاهدین هم وقتی بااین موج مراجعه روبرو میشوند .متوجه میشوند که اگر این شکاف را نبندند. درزمان بسیار کوتاه فاتحه ارتش . درواقع فاتحه رجوی را باید بخوانند .از این روی سران مجاهدین برای بستن این راه ومقابله با سفر خانواده ها .دجالانه سفر خانوادهها به اشرف را بازدن مارک مامور رژیم قصد به بن بست کشاندنش رامی کنند . این موضوع روی خانواده ها تاثیر نمی گذارد. ومراجعه ها به درب اشرف تمام نمی شود. اینبار سران تشکیلات تصمیم میگیرند درداخل مناسبات این طرح را به اجراء بگذارند .با دادن خبر های ساختگی به افراد .آنها را مجبور می کنند دربرابر سفروالدینشان به اشرف بایستند و با دادن فوش به پدریامادرخودشان .آنها را محکوم به مزدورو همکاری بارژیم بکنند .تا بدین وسیله مانع سفر آنها بشوند .
10 .اعلام موضع دولت عراق دربرابر مجاهدین ودستور خروج آنها از عراق. این هم ضربه بزرگ وگام مهمی برای فروپاشی اردوگاه اشرف . دولت آقای نوری مالکی وقتی به قدرت می رسد .تصمیم می گیرد برای رفع بحران کشتار داخلی عراق. نیروهای که دراختشاش عراق دست دارند یا عامل اختشاش می شوند را درعراق محدود کرده واز عراق اخراج کنند .از این روی سخنگوی وزارت خارجه عراق. آقای علی دباغ ازقول نوری مالکی خبر اخراج مجاهدین از عراق رادراختیار خبر نگاران قرار می دهد. سپس این موضوع توسط خود مالکی تائید می شود .وبه مجاهدین برای تخلیه وخروج از عراق پیام کتبی فرستاده میشود . البته از آنجا که امریکا به مجاهدین درزمان خلع سلاح قول امنیتی داده بود . مانع از اجرای دستور دولت عراق می شود. امریکا دربرابر اعتراض دولت عراق می گوید. به دنبال کشورهائی هستیم که آنها رابپذیرند. اما تا وقتی که این امکان پیش نیامده .نباید به زور متوسل شد. البته امریکا به دولت عراق یاد آوری می کند که تا بحال هیچ کشوری حاضربه پذیرفتن آنها نشده اند .
11 . بازگشت بسیاری از نجات یافتگان به آغوش خانوادههایشان .وافشای تشکیلات اجباری مجاهدین توسط نجات یافتگان .بعد از گذشت دوسال از سرنگونی صدام بیش از صد نفراز کمپ تیف تصمیم می گیرند به ایران وآغوش خانواده هایشان باز گردند . این اقدام با حمایت و زیر نظر صلیب سرخ وسازمانهای حقوق بشری به اجراء گذاشته می شود. بسیاری از خانوادهها بعد از بازگشت نجات یافتگان به ایران .متوجه می شوند که فرزندانشان سالیان سال چه فشارهای را از طرف رجوی تحمل کرده اند. تصمیم می گیرند هر طورشده فرزندانشان را از اشرف بیرون بکشند. آنها دست به اعتراض دربرابر مقر ملل متهد وحقوق بشر دربغداد می زنند. تا سازمانهای مدافع حقوق بشر به کمک فرزندانشان بشتابند. درواقع این اقدام تبدیل به ابرو ریزی بزرگ برای دستگاه رجوی شده وتوجه همگان را به درون تشکیلات بسته رجوی جلب می کند.
12 . باقی ماندن مجاهدین درلیست سازمانهای تروریستی امریکا واروپا .واعلام مجددعدم اعتماد دولتها به این سازمان وسایر ارگانهای آن .مجاهدین بعد ازسرنگونی صدام وبه دلیل ازدست دادن تنها حامی خودشان درعراق .بسیار نیاز پیدا می کنند تا توسط قدرتهای خارجی حمایت وپشتیبانی بشوند .اما بقول خودشان راه بند لیست تروریستی کارد رابه استخوان آنها رسانده واجازه نفس کشیدن را از آنها می گیرد. لذا سران مجاهدین تصمیم می گیرند تمام تلاش خودشان را برای برون رفت از لیست سیاه امریکا را بکار بگیرند. آنها باهزینه کردن پول های باد آورده .دست به دامن هر کسی می شوند. اما از آنجا که درامریکا هیچ کس بالاتراز قانون نمی باشد .این تلاش آنها به بن بست کشیده می شود . نه تنها از لیست تروریستی خارج نمیشوند .بلکه دفتر شورای ملی مقاومت درواشینگتن هم بسته ومهر وموم می شود.همینطور از آنها به عنوان فرقه ای که حتی به نیروهای خودشان هم رحم نمی کنند نام برده می شود. سران مجاهدین وقتی می بینند همه درها درامریکابه رویشان بسته شده است .تصمیم می گیرند این سرمایه گذاری را دراروپا شروع بکنند.بخصوص که مریم دراروپا است ومی تواند با ظاهر خودش بسیاری را فریب بدهد .برای اینکار انگلیس را تنها انتخاب می دانند. از آن پس فعالیت گسترده ی را شروع می کنند. ابتداء وکلایی گران قیمت را به اختیار می گیرند. وبا هزینه های عجیب غریب. جلسات وملاقاتهای فراوانی را طراحی می کنند . سپس با مقدمه ای که دراروپا واور چیده شده است .افراد مورد نظر رابا هزینه مالی سازمان به عراق واشرف می فرستند .درآنجا هم با سناریوی ازقبل ریخته شده کله پزی راه می اندازند. تا بگویند مناسبات سازمان استوار بر اختیار وانتخاب آگاهانه مبارزه می باشد. همینطور با مظلوم نمائی بگویند . ببینید ما که اینقدر خوب هستیم .انقدر باسواد هستیم .می رقصیم . ویالون می زنیم .شیک پوش وکراواتی هستیم .میهمان نواز هستیم و.... پس ما تروریست نیستیم . بیائید به راه حل سوم ما کمک کنید. رژیم راسرنگون کنیم تا خانم رجوی حکومت رابه دست بگیرد. البته دراین راستا خیلی زیاد هم پیش رفتند. وموفقیت های زیادی کسب کردند.و از این موفقیت ها تا قطر آخر استفاده تبلیغاتی کردند .وطوری وانمود کردند که کویا ازلیست تروریستی در آمدند. اما خیلی سریع حقایق روشن شد وبسیاری از کشورهای اروپای به این تبلیغات مجاهدین واکنش نشان دادند وتاکید کردند .آنهاهنوزدرلیست هستند .وسیاست ما درباره آنها تغییر نکرده است.چون هیچ گونه تغییررفتاری درآنها دیده نمیشود.
13 . فعال شدن سازمان ها وتشکل های حقوق بشری . برای نجات جوانان به بند کشیده شده توسط مجاهدین دراشرف.این موضوع بعد از افشاگری های نجات یافتگان تحقق پیدا کرد. آنها توانستند با ملاقات های مختلف با احزاب وفعالان سیاسی کشورهای اروپائی. ماهیت حقیقی رهبران مجاهدین را به طرفهای خارجی بشناسانند .وبرای نجات دوستان اسیرشان درخواست کمک بکنند. دراین رابطه تعدادی از کانال های تلویزیونی یا رادیوهای بین المللی با افراد نجات یافته مصاحبه کردند. همینطور درداخل کشور نجات یافتگان درملاقات با نمایندگان حقوق بشری ماهیت ضد دمکراسی بودن رجوی را افشا کردند. بسیاری از این شخصیت ها بعد از ملاقاتها وشنیدن حرف نجات یافتگان قول همکاری وهمیاری دادند . اهمیت این ماده دراین است که. صدای درگلو خفه شده جوانان به اسارت گرفته شده. درطی سالیان طولانی توسط رجوی درعراق واشرف . افشا شده وتوجه مراجع بین المللی وفعالان حقوق بشری را به درون تشکیلات عنکبوتی رجوی جلب کرده است .این یک موفقیت بسیار با ارزشی است که تا قبل از سرنگونی صدام کسی نمی دانست. اما حالا به دلیل همین افشاگری های نجات یافتگان .سازمان رجوی هم مثل رژیم آخوندی منفورشده است.
14 . شکایت خانواده محمدی درباره اسارت دخترشان سمیه دراشرف. توسط سران مجاهدین. به ارگانهای قضائی عراق. باید حقیقتا تلاش این پدرومادرقهرمان را صد آفرین گفت. درافتادن با پروپاگاندای رجوی آن هم به صورت چنگ درچنگ. با بی رحم ترین وسنگ دلترین آدمهای روی زمین کار بسیار سخت وسنگین است . درکشوری که امنیت جانی برای شهروندان خودش وجود ندارد. آنها با به جان خریدن تمام خطرات ومارک های که مجاهدین برای باز نگه داشتن این پدرومادرقهرمان بکار می برند . کوتاه نیامند و می گویند یا به کشور کانادا باز نمی گردیم . یا به همراه دخترمان سمیه عراق ناامن را ترک خواهیم کرد. دراین باره همگان درجریان تلاشها وکوشش های این پدرومادر هستند .حتی آنها ازیک سوقصد جان بدر بردند. مزدوران خریده شده توسط مجاهدین قصد ربودن وبه قتل رساندن آنها راداشتند .اما با هشیاری آنها توطئه مورد نظر شکست خورد . ودادگاه عراقی با درجریان قرارگرفتن ازاین طرح تروریستی. دستور جلب سه نفر از شکنجه گران وعاملان فشاردراشرف را صادر کرد. جانوران انسان نمائی مثل داوری .پارسائی.وحسینی .که درشکنجه وبه بند کشیدن روح وروان جوانان به اسارت گرفته دراشرف . دست کمی ازابریشمچی یا محدثین یا توحیدی یا رجوی ندارند . این دستور بصورت کتبی صادر شده وبه پلیس قضائی ابلاغ شده است . اما از آنجا که امریکا درزمان خلع سلاح به مجاهدین قول حفاظت امنیتی داده است .باید دراین باره آنها تصمیم بگیرند. درواقع توپ درزمین امریکائی هااست و حالا نوبت بازی آنها رسیده است . یعنی آقا وخانم محمدی کاری کردند که تعین تکلیف مجاهدین درعراق سرعت وشتاب غیر قابل تصور پیدا کرده است . طوری که حتی می تواند دولت عراق را دربرابر امریکا قرار داده وبگویند .اگرشما امنیت درعراق را می خواهید باید اجازه دهید قانون اجراءشود.
15 . بازشدن درب کمپ تیف .وآغاز تصمیم امریکا برای پایان دادن به حضور مجاهدین درعراق.دیر و زود دارد .سوخت وسوز ندارد.بعد ازگذشت چهارسال از راه اندازی کمپ تیف . وتمام شرایط سخت وسنگین درآنجا .وتمام اعتراض ها واعتصاب ها وانفرادی ها و... حالا دولت امریکا به این نتیجه رسیده است که کمپ تیف را برای چه نگه داشتیم .آنها درگروههای کوچک این افراد را درنقاط مختلف رها کردند . البته شرایط این افراد درعراق ناامن وبدون امکانات بسیار نگران کننده است .اما به نظر من این عمل آینده بسیارروشنی دارد. یعنی راه رابرای نجات سایرین هموار می کند . همینطور به دولت امریکا وعراق کمک می کند تا با استفاده ازاین تجربه .اشرف را هم برچینند . دراین باره کشورهای اروپائی شروع به همکاری خواهند کردو به این افراد پناهندگی خواهند داد. البته شروع هر کاری همیشه سخت است . ولی تمام نشانه ها از حل مشکلات این پناه جویان واقعی را نشان می دهند. مجاهدین برای اینکه این راه کوبیده نشودودرنهایت اشرف برچیده نشود. فعالان ایرانی این کار بشر دوستانه را مورد حمله های شناخته شده خودشان قرار داده اند . اما این قطاربه حرکت درآمده است. وانتهای این مسیر به برچیده شدن اشرف ختم خواهد شد.
اینها نمونه های هستند که به نظر من. بیانگرآغاز شمارش معکوس . برای فروریختن دیوارهای اسارتگاه سازمان منفور رجوی می باشد .شاید موارد ونکاتی دیگری به نظر شما خوانندگان برسد که از نگاه من جامانده واز قلم افتاده باشد .اما تک تک پیشرفت های ذکر شده . به همت نجات یافتگان وفعالین حقوق بشری به دست آمده است . واکنون که درمرحله پایانی وحساس آن هستیم .باید به همه فعالان این مسیر تبریک گفت وقدر دانی کرد .البته این دست آوردها به رایگان بدست نیامند . بلکه با به جان خریدن خطرات و مارک ها و تهمت ها ولجن پراکنی های مجاهدین . بسیارگران بدست آمدند
وحالا به روز ( ر ) وساعت ( س ) نزدیک می شویم . یعنی روز وساعت پایانی به بندکشیده شدگان دراشرف. بعد از گذشت سالیان طولانی . بعضی ازنفرات سابقه بیش از بیست وپنج سال اسارت درجهنم رجوی رادارند .آنها به آغوش خانوادههایشان بازخواهند گشت ونجات پیدا خواهند کرد . بله زمستان خواهد گذشت وروسیاهی به رجوی ها خواهد ماند . آنها برای همیشه از دست مریم ومسعود با انقلاب ایدئولژیک وشورای رهبری وشکنجه گرانشان خلاص می شوند. البته با چهرهای خسته وشکسته. با موهای سفید شده وریخته . بدترازهمه با دلهای پارپاره شده ازجفای نا وطن پرستان رجوی ها. که احتیاج به رسیدگی ومرحم خواهند داشت . به امید آنروز که نزدیک است.
با احترام به خوانندگان. سالار